حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

 

خدایا توفیق عمل به آنچه می نویسیم و می گوییم عنایت بفرما

قرار است که حقیر فقیر کثیر التقصیر اینجا چیز بنویسم (هفته ای یک بار انشاء الله). راستش این اولین بار نیست که می خواهم «چیز» بنویسم! قبلآ دو بار با دو وبلاگ در این وبلاگشهر بی در و پیکر حضور داشتم (جسارتآ). این بار به امر یکی از دوستان ایمانی که وبلاگ اندر عوالم خودی را می نویسند اینجا به نوشتن خواهم پرداخت. نوشته اول به مناسبت انتخاب نام وبلاگ به «حاصل اوقات» نوشته میشود و اراجیف بعدی هم انشاء الله به مناسبتهای دیگر!

جسارتاً عرض می شود: ارباب معرفت می گویند از علایم بیدار بودن قلب٬ غنیمت شمردن «وقت» است. واقعیت این است که مفهومی که ما از «اغتنام وقت» در ذهن خودمان داریم با مفهومی که نزد اهل معرفت یافت می شود خیلی توفیر دارد. یک دلیلش این که همه می دانند و می دانیم که جوانی چه فرصت استثنائی و بی نظیری در زندگی است ولی کمتر کسی از پیران روزگار پیدا می کنید که بخاطر از دست رفتن این فرصت تاسف نخورده است. بقول بزرگی اصولآ این تأسف و حسرت بخاطر این است که ما درست نمی دانیم با این فرصت چند روزه ای که در دنیا به ما داده اند باید چکار بکنیم؟! یا نه... می دانیم و تا حدودی به اهمیت مسأله واقفیم ولی بخاطر غرق بودن در اوهام و گرفتار انواع غفلتها بودن این فرصت را از دست می دهیم. اکثر انسانها (ما هم قاطی آنها) بحکم غفلت و غرق بودن در تخیلات و اوهام از مفهوم فرصتی که به انسان در حیات دنیوی با عنوان «عمر» داده شده بی خبرند و ارزش آن هم برای آنها روشن نشده است. به همین خاطر اینطور فکر می کنند و می کنیم که مسأله «بودن انسان در دنیا برای مدتی معین» مسأله ای ساده بوده و چیز مهم و احتمالا دارای «اسراری» نیست و فقط همینقدر خدا اراده کرده و خلق کرده و خواسته که انسان مدتی در این دنیا حیات داشته باشد و بعد بمیرد و روز قیامت هم دوباره زنده بشود! چیزی که هست این است که خدای متعال دستوراتی در این بین دارد که بوسیله انبیاء به انسان ابلاغ شده و باید آنها را مراعات کرد تا در قیامت گرفتار آتش نشد!! خوب معلوم است که با چنین برداشت سطحی و ناقصی٬ نه مفهوم فرصت شناخته شده خواهد بود و نه ارزش آن معلوم خواهد شد و البته «غنیمت دانستن» این وقت هم مطرح نخواهد بود. با داشتن چنین تصوری است که ما وقت پر ارزش خودمان را مدام داریم برای خواسته های نفسانی و اوهام و خیالاتی که می پرورانیم صرف می کنیم و توجهی هم به این غفلت نداریم. این گرفتاری آنقدر شدید است که حتی در حالات اکثریت «صاحبان ایمان» هم دیده میشود. اگر کمی دقت کنید می بینید که اصولآ چیزی که برای صاحبان ایمان معنی و ارزش ندارد وقت است. عجیب است که اکثر مؤمنین (با داشتن ایمان) به انحاء مختلف سعی میکنند اوقات خودشان را بگذرانند و برای اینکار به وسایل و راههای مختلفی هم که الحمد لله در عصر ما به وجه کاملی فراهم است روی می آورند. معلوم است که به هیچ وجه ارزش وقت به مفهومی که برای اهل معرفت هست برای ما و آنها منظور نیست و احیانآ اگر جایی هم صحبت از «ارزش وقت» بشود و تعابیری مثل «وقت طلاست» بکار برده شود مقاصد دنیوی منظور است نه چیز دیگر! صاحبان قلبهای بیدار و کسانی که در اندازه خود از حجاب غفلت و اوهام بیرون آمده اند از ضایع کردن لحظات خود سخت اجتناب دارند. سوء تفاهم جایی پیش آمده که ما خود این وقت و فرصت دنیوی را اصل گرفته و از این راه به گرفتاری بزرگی افتاده ایم. ما بعد از انتقال از این عالم مواقفی داریم که اگر اینجا لحظات عمر خود را صرف مجاهده ای که برای انقطاع از اغیار لازم است نکرده باشیم و انسی را که به حق باید پیدا می کردیم پیدا نکرده و بجای آن با هر کس و هر چیزی مأنوس شده باشیم با رسیدن مرگ و تمام شدن فرصت و بر چیده شدن بساط ما از این عالم و ترک همه مأنوسات٬ چیزی جز حسرت بجا نخواهد ماند.

راستی بنظر شما وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در "مناجات شعبانیه" به خدای خودش با کمال تضرع و مسکنت عرض میکند که "الهی ما أظنک ترُدُنی فی حاجة قد أفنیت عمری فی طلبها منک" ـ خدایا گمان ندارم که در خواست مرا برای حاجتی که «عمرم» را در طلب آن فنا کردم رد کنی ـ از خدا چه می خواهد؟ و امیرالمومنین (علیه السلام) عمر شریفشان را در چه فنا کردند؟

حافظ (رحمة الله علیه) هم فرماید:

قدر وقت ار نشناسد دل و کـــاری نکند       بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

 

نظرات 7 + ارسال نظر
علی یکشنبه 4 تیر 1385 ساعت 09:49 ق.ظ http://aliclpl.persianblog.com

سلام/ باریک الله به همتت. ظاهرا وقت و لحظه با هم فرق داره. کسی که میگه وقت طلاست. در واقع منظورش لحظات عمر شریفش هست. ولی در اصطلاح... وقت لحظه وصال عاشق به معشوق است. در واقع وقت و حیات عاشق فقط هنگامی است که با الله تعالی قرین بوده. سایرین بی وقت زندگی می کنند و اگر بپرسی: کم لبثتم؟ گویند: یوما او بعض یوم. یعنی در روز قیامت مکاشفه می شود که وقت نداشته اند. چون مشغول دنیا بودند وقت نداشتند.

سلیمان یکشنبه 4 تیر 1385 ساعت 11:51 ب.ظ

خیلی خوبه باید بهم یاد بدین منم یکی درست کنم

مهاجر چهارشنبه 14 تیر 1385 ساعت 06:38 ب.ظ

ایام همان بود که با دوست گذر شد. باقی همه بی حاصلی و بوالهوسی بود ... یا علی مدد

علی یکشنبه 19 شهریور 1385 ساعت 05:20 ب.ظ http://aliclpl.persianblog.com

کجائی؟

سیب سرخ سه‌شنبه 3 بهمن 1385 ساعت 03:26 ب.ظ http://hamdel1366.blogsky.com

سلام
امید وارم هر کجا که هستید سالم و سلامت باشید
و برای دیگران مفید و این خیلی مهمه
من واقعا لذت می برم وقتیکه می بینم افرادی مثل شما هم هستن با این اعتقادات با بیانی قوی
با ایمانی راسخ
هر جا هستی زیر سایه پدر و مادرت سلامت و موفق باشی
خدا حفظت کنه
خدا پشت و پناهت باشه
اگر فرصتی داشتی خوشحال میشم برام
پی ام بدی و آی دیت رو برام بنویسی
آی دی من اینه البته نمیدونم چرا اینجا انگلیسی
نمی نویسه
من به فارسی برات می نویسم
اما تو با حروف کوچک انگلیبسی وارد کن
ریحانه آندر لاین لاولی ۶۶

رخ اندیشه جمعه 23 آذر 1386 ساعت 05:38 ب.ظ http://iranmodir.blogfa.com/

سلام علیکم
و سلام علیکم
و سلام علیکم


دعا بفرمایید

سلام دوست عزیز
پیشاپیش عیدتون مبارک
من تابه حال با124سایت ووبلاگ تبادل لینک کردم
ومی خوام اگه افتخاربدین صدوبیست وپنجمین وبلاگی که دروبلاگم ثبت میکنم وبلاگ شماباشه
پس لطفا اگه موافقین وبلاگ من راباعنوان:
"1500مقاله وتحقیق رایگان"
وبه آدرس:
http://www.beheshtnet.blogfa.com

لینک نماییدوسپس اطلاع دهیدتادرهمان ساعت شمارالینک کنم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد