حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

سوء هاضمه فکری!

ما در زمان حاضر دو جور دیندار داریم... حالا حقیر بر چه اساسی متدیّنیــن را به دو دسته تقسیم کرده ام٬ بخوانید خودتان متوجه می شوید! دسته اول٬ دیندارانی هستند که معارف را پای منبر اخذ کرده اند و با قرآن انس بخصوصی دارند و اصطلاحاً کثیر التّلاوة بوده و آشنایی و انس با احادیث معصومین (علیهم السلام) داشته و از این طریق به معارف خود عمق بخشیده اند و اگر اهلش بوده اند٬ عمری به مجالست و مصاحبت علمای ربانی همت داشته اند. این دسته از دینداران معمولاً سنشان بالای شصت است! دسته دوم٬ متدیّنینی هستند که معمولاْ پای منبر نمی روند و اصولاً بدلیل مدارج بالائی که از نظر علمی در یکی از علوم جدید دارند٬ علمای دین در نزد آنان از صلاحیت لازم برای ارشاد آنان و اصطلاحاً منبر رفتن برای آنها برخوردار نیستند. این دسته از دینداران به منابع مختلفی از جمله مطبوعات٬ تلویزیون٬ سایتهای اینترنتی٬ کتب مختلف٬ مقالات٬ پایان نامه های ارشد و دکترا در معارف٬ اساتید دانشگاه٬ کارشناسان مذهبی٬ نرم افزار های مختلف از جمله نرم افزارهای قرآنی رنگارنگ با امکاناتی فوق العـــــــــاده مثل سی چهل جور تفسیر (حتی به زبـــــــــان انگلیسی)٬ CD های مذهبی از همه رقم٬ دسترسی نا محدود و بسیار آسان دارند و معارف دین را مثل آش از همه اینها اخذ می کنند. این دسته از متدیّنیــن معمولاً جوان هستند و اینقدر از این شاخ به آن شاخ پریده و از هر سفره ای لقمه ای بر داشته و همه جوره نظر در ابواب مختلف معارف شنیده اند که حالشان گاهاً از شنیدن مباحث دینی بهم می خورد و یا اینکه بعضی وقتها حال شنیدن تلاوت قرآن را ندارند و اگر رادیو ماشین را روشن کردند و تصادفاً قرآنی تلاوت می شد یا تلویزیون را روشن کردند و کانال روشن شده سخنرانی مذهبی داشت بلافاصله آنرا عوض می کنند چون از شنیدن آنها حالت اشمئزاز به آنها دست می دهد یا اینکه اصلاً دارند از دست دین خفه می شوند (!) و این باعث می شود که مثلاً احکام را بی خیال شوند یا دنبال فلسفه برای احکام بگردند. باز خدا پدر اینها را بیامرزد که دنبال فلسفه برای احکامی هستند که برای عمل به آنها تقلید می کنند. بعضی ها هستند که می گویند من مقلد خودم هستم (!) و درس نخوانده مجتهد هستند و در مورد احکام شرع نظراتی موافق با دنیای جدید و تنفس در اتمسفر تبلیغاتی غرب دارند و گاهاً احاطه شان به معارف درحوزه های مختلف است و در تفسیر آیات و تاریخ اسلام و سیره اهل بیت (ع) برای خودشان نظر دارند و نظریات افراد غیر متشرع امثال دکتر... و دکتر... را می ستایند و بالاتر از همه اینها٬ معارف عالیه که جز برای اهل آن نیست گاهاً با عقل آنها جور در نمی آید!! حقیر در مقام قضاوت نیستم ولی هیچ تعبیری برای این دسته از متدیّنیــن جز اینکه گفته شود اینها از فرط تعدد منابعی که برای اخذ معارف دین به آنها رجوع دارند٬ دچار سوء هاضمه فکری شده اند٬ پیدا نمی کنم!

نقل شده است که مردی عرب به حضور امام باقر (علیه السلام) آمد و در مورد معنی آیه ۲۴ سوره عبس...فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ...از ایشان سؤال کرد. پیداست که این مرد عرب از سؤال خود دنبال چیزی بوده. چون معنی کلماتی مثل «نظر»٬ «انسان» و «طعام» برای یک عرب به هیچوجه غامض نیست. امام (ع) در پاسخ این مرد می فرمایند که آیه اشاره به طعام معنوی داشته و انسان باید توجه داشته باشد که چه چیزی را به خورد روح خود می دهد. با این اوصاف٬ حقیقتاً چه شده که بعضی از والدین برای یافتن یک معلم خصوصی خوب برای فرزندشان از صد جا تحقیق و پرس و جو می کنند تا با سوادترین فرد ممکن را که صلاحیت تدریس در حد بالا داشته باشد بیابند یا مثلاً ما اگر قصد داشته باشیم فرشی را برای زیر پایمان بخریم و خودمان در زمینه فرش سر رشته نداشته باشیم دنبال آدمی می گردیم که دانشی قابل قبول در این زمینه داشته باشد تا از او اطلاعات صحیحی کسب کنیم و بعد اقدام به خرید کنیم٬ اما معارف عالیه دین را که برنامه سعادت ابدی انسان را تبیین می کند و خداوند انبیـــــــاء را برای رساندن آنها به افهام کوتاه بشری مبعوث کرده٬ از همه جا و همه کس می گیریم و گاهاً خود را هم صاحبنظر می پنداریم و بد تر از همه با عقل فاسد شده از شدت تراکم معاصی و هواهای نفسانی جور وا جور٬ برداشت از دین داریم برای خودمان و در هر زمینه از معارف که امثال علامه طباطبائی (ره) در یک رشته از آن پیر شده اند (و ادعا هم نکرده اند که به چیزی از معارف در آن زمینه اشراف پیدا کرده اند)٬ صاحبنظر و مجتهد شده ایم؟ چرا اگر ما در علومی مثل پزشکی یا فیزیک و غیره سوادی پیدا کرده ایم (که از چندین صفحه تجاوز نمی کند)٬ به هر کسی در نزد خود اجازه اظهار نظر در مورد معلومات آن رشته را نمی دهیم ولی هر کسی و هر منبعی حتی خودمان این صلاحیت را دارا شده ایم که در مورد علوم انبیاء٬ بدون مجاهدت علمی در فهم ابواب مختلف آن صاحبنظر شویم و چیزی را تأیید یا رد کنیم؟ براستی چرا با ازدیاد این همه منابع اطلاعاتی و رسانه ای در زمان ما و این همه مطالعه و آگاهی از معارف و «دیندار با بصیرت» شدن٬ آثاری از دیانت گذشتگان با آن خلوص و عمق ایمان و شدت پایبندی به معلوماتی که داشته اند در دینداری ما یافت نمی شود؟ چرا این همه از دین می دانیم و نظر در مورد آن داریم ولی دیندار نیستیم؟ چرا این معلومات دینی که ما مثل آش مواد لازم آنرا از همه جا گرد آورده ایم جز برای اظهار فضل به هیچ کار دیگری نمی آید و دردی از دینداری ما و آتشی که به جان ایمان ما افتاده درمان نمی کند و همه در صراط مستقیمی که از طرف خداوند به بشر ارئه شده معطل مانده ایم؟ چرا هر کسی به خود این اجازه را می دهد که برای خود فرمولی از چگونگی پیمودن صراط مستقیم (که یک صراط است و دو تا نیست) ارائه بدهد که هیچکدام هم راه به جایی نمی برد؟ براستی چرا در روایات ما اینهمه به مجالست و مصاحبت علمای ربانی (نه علمای سوء) توصیه و تأکید شده و چهل روز غیبت از مجلس عالم سبب مردن دل شمرده شده؟ بسیار قابل تأمل است که امام سجاد (علیه السلام) در دعای شریف ابوحمزه ثمالی٬ بخاطر اینکه شاید خداوند او را در مجالس علماء نیافته٬ خود را مقصر و مستحق محروم بودن از مناجات با پروردگار و مسلط شدن خواب به ایشان در هنگام عبادت و طرد شدن از باب او دانسته. ما کجای کاریم...؟!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
طلبه ای از نسل سوم دوشنبه 21 اسفند 1385 ساعت 01:21 ق.ظ http://www.talabeh3.persianblog.com/

سلام دوست عزیز یادداشت قابل تاملی بود براتون آرزوی موفقیت می کنم یاعلی

محبت و زیبایی شنبه 26 اسفند 1385 ساعت 07:25 ق.ظ http://Nazaneen182.blogfa.com

با سلام متن جالبی بود دلتان نورانی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد