حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند...

دانشمند معظم٬ جناب حاج سید محمد حسن قاضی، فرزند برومند عارف عظیم آیت الله حاج سید علی قاضی طباطبائی تبریزی (رحمة الله علیه) که خوشبختانه در قید حیات هستند (اطال الله عمره الشریف) در شرح احوالات والد ماجد خود و جمعی از بزرگان (از شاگردان ایشان) کتابی در ده جلد به زبان عربی٬ با عنوان «صفحات مِن تاریخ أعلام النّجف الأشرف» تألیف نموده اند که جلد اول آن به فارسی ترجمه شده و با عنوان «آیت الحق» انتشار یافته است. ایشان در این کتاب با شرح اوصاف و کمالات شاگردان پدر خود، تصویری از سیمای علمای راستین ترسیم نموده اند که مطالعه آن، بحق، معنی احادیثی نظیر «العلماء ورثة الانبیاء» را برای انسان روشن می کند. همانها که در اثر تهذیب نفس و طی طریق عبودیت، ضمیرشان از غیب فایض گشته و یقینی مستحکم نصیبشان شده و امیرالمؤمنین (علیه السلام) آنان را چنین توصیف نموده است: «صحبوا الدنیا بأبدان أرواحها معلقةٌ بالمحل الأعلی...هجم بهم العلم على حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و أنسوا بما استوحش منه الجاهلون...» (بدنشان در دنیا است و روحشان در محل اعلی...علمى که بر پایه بینش کامل است‏ بر قلبهاى آنان هجوم آورده است، روح یقین را لمس کرده‏اند، آنچه بر اهل تنعم سخت و دشوار است ‏بر آنان نرم گشته است و با آن چیزى که جاهلان از آن در وحشتند انس گرفته‏اند.) مؤلف ارجمند٬ بعد از ذکر احوالات بیست و چند نفر از این بزرگان که  مطالعه آن شور و اشتیاق سیر الی الله و انقطاع از دنیا را در انسان بر می انگیزد٬ در پایان کتاب به مطالب مهمی اشاره کرده و در ضمن توضیحاتی که مبسوط است٬ نوشته اند که علماء چون مسئولیتی سنگین و در واقع بار رسالت انبیاء (علیهم السلام) را بر دوش دارند٬ باید افرادی مهذب بوده و نفس خود را به راه مستقیمی که مورد رضایت شارع مقدس است کشیده باشند و مُبادی آنچه ارزشهای والای انسانی خواهان آن است و انسان را از تمام خواهشهای پست نفسانی بر حذر می دارد باشند. و شرحی که ایشان از اول کتاب تا اینجای مطلب از اوصاف مرحوم قاضی (ره) و شاگردانش نوشته اند٬ در واقع تفسیری است که از پیش بر سخن خود آورده اند. ایشان در ادامه می نویسند: «هر گاه مرحوم قاضی می شنید یکی از مریدان و یارانش متصدی منصبی از مناصب زعامت شده است، استعاذه می کرد و از شیطان به خداوند پناه می برد!» در شرح احوال استاد مرحوم قاضی (عارف بالله آیت الله سید احمد کربلائی) در همین کتاب آمده است که وقتی مردم برای مرجعیت به ایشان رجوع می کنند ایشان در جواب می فرمایند: «اگر جهنم رفتن واجب کفایی باشد٬ ما بهِ الکفایة موجود است.»۱ مؤلف دانشمند کتاب، سخن خود را با نقلی از یکی از خوبان به پایان می برد که الحق زیباترین پایان برای اثری اینچنین است و در واقع خلاصه همه کتاب است و تذکری به همه آنان که داعیه دار «عالم به معارف اسلام بودن» هستند و برای این و آن نسخه می پیچند. عین کلام ایشان از کتاب «آیت الحق» اینچنین است:

«سخن را با این حکایت که در نوع خود منحصر بفرد بوده و منسوب به «حاتم اصمّ» (حاتم بن عنوان، که کنیه او ابو هشام بوده و معروف به «اصمّ» می باشد. او در واقع کر نبوده است ولی به جهت خطایی که از یک زن در حضور او سر زد و او به کر بودن تظاهر کرد به این اسم معروف شد) می باشد به پایان می بریم. نقل کرده اند که: وقتی استاد او (شقیق بلخی) رحلت کرد مردم بسوی او شتافتند و از او خواستند که عهده دار مجلس وعظ و ارشاد گردد ولی او به این استدلال که لیاقت چنین کاری را ندارد امتناع ورزید. مردم اصرار کردند. او یک سال از مردم مهلت خواست تا در خانه خود به عبادت مشغول شود. به او مهلت دادند. بعد از یک سال مردم در خواست خود را تکرار کردند. او از منزل بیرون آمد و روی به صحرا نهاد. درختی را دید که گنجشکانی بر آن جمع شده اند. نزدیک آن درخت رفت٬ همه گنجشکان ترسیدند و فرار کردند... حاتم یک سال دیگر مهلت خواست... آن یک سال را نیز به همان نحو به عبادت و راز و نیاز پرداخت... دوباره مثل بار اول به صحرا رفت... همان درخت را دید که گنجشکانی بر آن گرد آمده اند... نزدیک درخت رفت٬ این بار گنجشکان پراکنده نشدند. لذا دستش را بسوی آنها دراز کرد، مضطرب شدند و ترسیدند و فرار کردند. بنابراین برای بار سوم مهلت خواست... سال دیگری سپری شد. این بار وقتی که مردم درخواست خود را تکرار کردند٬ او به صحرا آمد و باز همان درخت و گنجشکانی بر سر آن... دستش را بسوی آنها دراز کرد. این بار نترسیدند و فرار نکردند... شروع کرد به اظهار محبت و ملاطفت با آنها... در حالی که گنجشکان در حال آرامش در دستان او بودند و از او نمی گریختند... آنگاه رو کرد به مردم و گفت: بروید که فردا با شما خواهم بود... فردا مردم دور او جمع شدند. بالای منبر رفت و گفت: خدا رحمت کند کسی را که امروزش بهتر از دیروزش باشد... خدا رحمت کند کسی را که برای چنین مرتبه ای تلاش کند... از این سخن او عده ای از شنوندگان بیهوش شدند و افتادند و عده ای دیگر بدست او هدایت یافتند... این بخش را به این حکایت ختم می کنم بدون آنکه به نکات بلند و دقیقی که به خاطر آنها این حکایت را ذکر کردم اشاره ای کرده باشم و از خداوند متعال خواستار هدایت و توفیق هستم.»

حقیر، با فهم کوتاه خود روی این حکایت فکر کرده ام و نکاتی به ذهنم رسیده که قصد داشتم آنها را هم در ادامه بیاورم ولی چون نخواستم راه را بر تأمل خواننده بسته باشم، آنها را موکول به هفته آینده می کنم. والله هو الهادی.

۱. قابل تأمل!

نظرات 5 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 04:10 ب.ظ

سلام. حالا نمی شد همین هفته می گفتید. مردم بنده چند روز بالاخره یه خط اینترنت پیدا کردند به زور وصل شده اند و به زور آپدیت!

منتظر سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.sharikatolhosain.blogfa.com

سلام

ازاینکه به من سر زدی ممنون

از حدیث زیبات هم خیلی استفاده کردم

بازهم به من سر بزن خوشحال میشم

یا علی

امیر حسین سه‌شنبه 28 فروردین 1386 ساعت 11:13 ب.ظ http://daftarekahi.mihanblog.com

سلام... .

ممنون از اینکه به وبلاگم سر زدی... .

راستش بخاطر این که وبلاگت دیر میاد بالا میخوستم ضربدر رو بزنم... .

چرا از میهن بلاگ استفاده نمیکنی... .
اصلن با بلاگ اسکای رفیق نیستم...!!! تازگی سیستم جدیدش راه افتاده تا یه کمی با بقیه اخت بشه ۲ سالی خواهد کشید... .

و اینکه نمی دونم حرف های حجت الاسلام بیات را در طلائیه شنیدی یا نه... اصلن قسمتت شده بری اونجا یا نه؟! من که نصیبم نشده...ولی حرفهای جالبی در مرود تربیت شهدا توسط امام داره...ترک دومش...آدرسش :
http://www.bachehayeghalam.com/media/sound/talaiye2.wma

راستی...ترک اولش هم بد نیست....
http://www.bachehayeghalam.com/media/sound/talaiye1.wma

و اینکه اگر دلت شکست یاد بیچاره هام باش... .

...اللهم عجل شهادتنا... .

صلواتی چهارشنبه 29 فروردین 1386 ساعت 05:40 ق.ظ http://mysalavat.blogfa.com

بنام خدا
دوست عزیزم احمد آقا
با سلام و عرض ادب
هدیه مبارک شما در صفحه صلوات درج شد
منتظر راهنمائیهای حضرتعالی
ارادتمند و ملتمس دعا
غلام

کربلا چهارشنبه 29 فروردین 1386 ساعت 09:46 ق.ظ http://www.yaahossein.blogfa.com

بسم رب الحسین
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

سلام
لطف کرده بودید گذری هم به وبلاگ من داشتید
ممنون از طریقه توسل که فرموده بوددید
انجام دادیم

اگر این توسل نتیجه بدهد ، که خواهد داد انشاءالله ، بحق حضور شما در وبلاگ ما به نحوی معجزه است

به امید دیدار در کربلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد