حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

چه کسی می داند؟

 به بهانه سالگرد جنگ تحمیلی...

 

دست نوشته ای از شهید احمدرضا احدی

(نفر اول پزشکی دانشگاه تهران سال ۶۴)

 

چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می‌داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می‌درد؟ چه کسی می‌داند سوت خمپاره فردا به قطره اشکی بدل خواهد شد و این اشک جگرهایی را خواهد سوزاند؟ کیست که بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر؟ کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامه‌ای و سیاه شدن جامه‌ای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم کجاست؟ دخترم چه شد؟ به کدام گوشه تهران نشسته‌ای؟ کدام دختر دانشجویی که حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار جنگ را بشنود، داغ آن دختران معصوم سوسنگرد، خواهران گل، آن گلهای ناز، آن اسوه‌های عفاف که هرکدام در پس رنجهای بیکران صحرانشینی و بیابانگردی، آرزوهای سالهای بعد را در دل می‌پروراندند، آن خواهران ماه، مظاهر شرم و حیا را بفهمد، که بی‌شرمان دامانشان را آلودند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند. کدام پسر دانشجویی می‌داند هویزه کجاست؟ چه کسی در آن کشته شد و در آن دفن گردید؟ چگونه بفهمد تانکها هویزه را با ۱۲۰ اسوه، از بهترین خوبان له کردند و اصلاً چه می‌دانی که تانک چیست و چگونه سری زیر شنی‌های تانک له می‌شود؟ آیا می‌توانید این مسئله را حل کنید: گلوله‌ای از دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله ۱۰۰ متری شلیک می‌شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می‌کند، معلوم نمایید: سر کجا افتاده است؟ کدام زن صیحه می‌کشد؟ کدام پیراهن سیاه می‌شود؟ کدام خواهر بی برادر می‌شود؟ آسمان کدام شهر سرخ می‌شود؟ کدام گریبان پاره می‌شود؟ کدام چهره چنگ می‌خورد؟ کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک می‌ریزد؟ یا این مسئله را که هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متری سطح زمین ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران - دهلران حرکت می‌کند مورد اصابت موشک قرار می‌دهد؟ اگر از مقاومت هوا صرفنظر کنیم، معلوم کنید: کدام تن می‌سوزد؟ کدام سر می‌پرد؟ چگونه باید اجساد را از میان این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟ چگونه می‌توانی درها را بر روی خودت ببندی و چون موش، در انبار کلمات کهنه کتاب لانه کنی؟ کدام مسئله را حل می‌کنی؟ برای کدام امتحان، درس می‌خوانی؟ به چه امیدی نفس می‌کشی؟ کیف و کلاسور را از چه پر می‌کنی؟ از خیال؟ از کتاب؟ از لقب شامخ دکتر؟ یا از آدامسی که مادرت هرروز صبح در کیفت می‌گذارد؟ کدام اضطراب جانت را می‌خورد؟ دیر رسیدن اتوبوس؟ دیر رسیدن سر کلاس؟ نمره A گرفتن؟ دلت را به چه چیز بسته‌ای؟ به مدرک؟ به ماشین؟ به قبول شدن در دوره فوق دکترا؟ آری پسرک دانشجو! به تو چه مربوط است که خانواده‌ای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده و خون شکفته. آری دخترک دانشجو! به تو چه مربوط که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندند و آنان را زنده به گور کردند. در کردستان حلقوم کسانی را پاره کردند تا کدهای بی‌سیم را بیابند. به تو چه مربوط است که موشکی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نوری، محله‌ای نابود شود و یا کارگری که صبح به قصد کارخانه نبرد اهواز از خانه خارج و دیگر بازنگشت و همکارانش او را روی دست تا بهشت اباد اهواز بدرقه کردند. به تو چه مربوط که کودکانی در خرمشهر از تشنگی مردند. هیچ می‌دانستی؟ حتماً نه! هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می‌خورند به دنبال آب گشته‌ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟ و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین کودک رفتی تا سیرابش کنی،اما دیدی که کودک دیگر آب نمی‌خواهد!! اما تو، اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، حرمله مباش که خدا هدیه حسین (علیه السلام) را پذیرفت. خون علی اصغر را به زمین باز پس نداد و نمی‌دانم که این خون، خون خدا، با حرمله چه می‌کند؟!

منبع: «حرمان هور»

نظرات 4 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 29 شهریور 1386 ساعت 05:40 ب.ظ http://khody.blogsky.com

سلام داداش. عزیز عزیزتر جانم. گل گقته: ماها اضطراب چی را داریم؟ و بعضیا! یا اینکه گفت مثل موش لای کتابا قایم شدن!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 مهر 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

چه کسی گفت و غلط گفت که بر می گردیم...

USTAAD شنبه 7 مهر 1386 ساعت 06:21 ق.ظ

i havent read it yet. but happy to see that you are writing. see u around

مداحی سه‌شنبه 10 مهر 1386 ساعت 04:53 ب.ظ http://maddahi.net

و امشب ...
از تکثیر نور علی علیه السلام...
در آیینه ی بشکسته ی فاطمه علیها سلام...
بهشت غرق در نور است ....
التــــــمــآس دعا ی شدید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد