یکی از کله گنده هاشان محکم خوابانده بود زیر گوش سفیر ما. اول پرسیده بود: «چرا جنگ با عراق را شروع کردید؟» سفیر گفته بود: «آنها شروع کردند. ما فقط دفاع…» حرفش تمام نشده سیلی محکمی صورتش را سرخ کرده بود. نیمه شب بود که خبرش به امام (ره) رسید. گفت: «همین حالا یک نفر مرد می خواهم!» همه کنار کشیدند. هر چه گفتند آقا! شوروی قدرت اول دنیاست، توی کتش نرفت… «اگر نمی روید خودم بروم!» …نیمه شب بود. زنگ سفارت شوروی در ایران را زد. گفت: «با سفیر کار دارم.» گفتند: «خواب است.» گفت: «بگو از طرف رهبر ایران آمده ام پیغام مهمی دارم.» سفیر آمد با چشمانی پف کرده. بدون حرف پیش سیلی محکمی خواب را از سرش پراند... (منبع: روایت نزدیک از سید روح الله موسوی خمینی)
قال امیرالمؤمنین (ع): «المُؤمنُ نَفْسُهُ أصلَبُ من الصَّلد»
بسم رب الشهدا والصدیقین
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و اوقاتی پر حاصل
خدا کند دولتمردان امروزی هم همین شجاعت و قاطعیت این مرد فرزانه و رهبر و عارف بزرگ را داشته باشند.و راه همه شهدا بزرگوار مخصوصا سید الشهدای انقلاب دکتر بهشتی را ادامه دهند.
انشاالله
...................................................................................................................................................................................................................................................................................................................
سلام ...
ممنون از لطفتان
امیدوارم طاعات و عبادات شما هم مورد قبول درگاه حق واقع شده باشه
خوشحالم که با وبلاگ خوبتون آشنا شدم
در این ایام عزیز براتون شادکامی و سعادت آرزو می کنم
حقیر را از دعای خیر خود محروم نفرمایید
لطفا منبع این مطلب را بفرمایید تا استفاده بیشتری ببریم
من در طول سالها چنین موردی را نشنیده بودم
البته نمی خواهم در صحت موضوع تردید کنم چرا که نزدیک به مواضع امام راحل است اما مایلم از این منبع بیشار استفاده کنم
موفق باشید
یادش بخیر