حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

نکته ای از علامه طباطبائی(ره)

 

«برای سید موسوی»

 

مدتی قبل با سید موسوی که از دوستان ایمانی و اهل فضل هستند٬ تلفنی صحبتی داشتم که درآن مطلبی رابه نقل از علامه طباطبائی (قدس الله سره)٬ صاحب تفسیر کبیر «المیزان»٬ مطرح کردم که شائبه تحریف قرآن در ذهن ایشان ایجاد شد و حسب فرمایششان قرار شد حقیر آن مطلب را عینآ به رؤیتشان برسانم تا رفع شبهه شود. فکر کردم اگر مطلب را در وبلاگ قرار بدهم٬ هم به رؤیت عده بیشتری از دوستان و علاقمندان قرآن کریم که احیانآ به اینجا تشریف می آورند خواهد رسید و نافع تر خواهد بود (بأذن الله) و هم اینکه بر حسب ارادتی که این حقیر بی مقدار به محضر آن عالم ربانی و عارف صمدانی دارم٬ این نوبت بروز رسانی وبلاگ هم٬ متبرک به یاد علامه طباطبائی گردد (نفعنا الله من برکات علومه).

 

مطلب راجع به تغییر یافتن محل دو آیه از آیات قرآن کریم در جریان جمع آوری قرآن بعد از رحلت رسول اکرم (ص) است که به نظر شریف علامه٬ جای هیچ تردیدی در تغییر یافتن محل آیات مذکور وجود ندارد. لازم به ذکر است که ناقل مطلب٬ سالک عارف٬ مرحوم آیت الله سید محمد حسین حسینی طهرانی ـ مشهور به «علامه طهرانی» ـ (رحمة الله علیه) است که از اقدم تلامذه و از جمله خصیصین علامه طباطبائی (ره) بشمار است. این مطلب را ایشان در کتاب «مهر تابان- یادنامه عالم ربانی علامه سید محمد حسین طباطبائی تبریزی» در ضمن مصاحباتی که باعلامه طباطبائی (ره) داشته و در ابواب مختلفی از جمله قرآن، فلسفه، عرفان، اخلاق، تاریخ و... سؤالاتی را مطرح و پاسخ دریافت کرده اند٬ آورده اند که حقیر اینجا عین مطلب را از یادنامه مذکور، چاپ چهارم ۱۴۲۱ه.ق (۱۳۷۹ه.ش)، صفحه ۴۱۲ الی ۴۱۹ نقل می کنم. لازم میدانم که ابتدا استدلال علامه طباطبائی (ره) را در رد تحریف قرآن که قبل از مبحث فوق در همان کتاب آمده در اینجا بیاورم تا شائبه تحریف قبلآ رفع شده باشد. ایشان می فرمایند که قرآنی که بصورت فعلی در دسترس است  و «زید بن ثابت»* در زمان ابوبکر مأمور به جمع آوری آن شده و آنرا تصحیف کرد بدون شک حاوی جمیع قرآن بوده و یک کلمه کم یا زیاد نشده است و قول به تحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است و ائمه علیهم السلام بالاجماع دستور داده اند که قرآن را به همین کیفیت و با همین ترتیب بخوانیم و خودشان نیز به همین ترتیب می خوانده اند و اصحاب آنها نیز به همین ترتیب قرائت می نموده اند. ایشان در بیان علت اینکه چرا قائل بودن به تحریف قرآن از درجه اعتبار ساقط است می فرمایند: «چون اخبار آحادی که در تحریف قرآن وارد شده است، حُجّیت آنها متوقف بر حجّیت قول امام است که آن اخبار را بیان کرده است، و حجّیت قول امام متوقف بر حجّیت قول رسول الله است که امام را وصی و خلیفه و معصوم معرفی فرموده است، و حجّیت قول رسول الله متوقف بر حجّیت قرآن است که رسول الله را معصوم و امام و نبی و ولی معرفی کرده است و اگر قائل به کم بودن و یا زیاده بودن یک حرف در قرآن مجید بشویم، تمام قرآن از حجّیت ساقط می شود و سقوط این حجّت، حجّیت اخبار تحریف را نیز ساقط می کند. و قرآن مجید بالاجماع حجّت است و ائمه علیهم السلام در موارد کثیری به آیات قرآن استدلال و استشهاد کرده اند و قائل به حجّیت آن شده اند و این مساله هیچ جای شبهه و تردید نیست... و اخبار تحریف که قرآن را از حجیت سقوط میدهد٬ عمل به مفادش موجب اسقاط خود آنها می شود٬ یعنی از ثبوتش عدمش لازم می آید و بنابر این عمل به آنها مستحیل است»

 

و اما بیان علامه (ره) در تغییر محل دو آیه مذکور این است:

«...بلی٬ جای بعضی از آیات ممکن است که تغییر نموده باشد ولی البته تغییر محل آیات غیر از مسأله تحریف است. بحسب ظاهر ـ واقعیتش را خدا بهتر می داند ـ از اول قرآن تا آخر قرآن در دو جا قابل تردید نیست به عقیده بنده که جای آیه عوض شده است. در جاهای دیگر ممکن است که بگوئیم جای آیه عوض نشده و تغییر نکرده است و قابل توجیه است٬ ولی در این دو مورد بهیچوجه قابل توجیه نیست.

اول در سوره مائده است و دوم در سوره احزاب است. در سوره مائده همان آیه کریمه است که می فرماید: در امروز مردم کافر از دین شما و از دسترسی به آئین شما مأیوس شده اند؛ از کفار نترسید٬ و از من بترسید! امروز من دین شما را برای شما کامل کردم٬ و نعمت خود را برای شما تمام نمودم٬ و راضی شدم که اسلام دین برای شما باشد:

 الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا.

با شواهدی که جمع آوری کردیم و خصوصیاتی که در آیه هست و آیه های قبلی و بعدی نشان می دهد٬ علی الظاهر بدون تردید اینجا دست خورده و جای آیه را عوض کرده اند. این آیه را بعد از محرمات اکل٬ بین مستثنی و جمله مستثنی منه قرار داده اند٬ تا خلط مبحث شود و چنین گمان شود که مراد از روزی که کفار از دستبرد به دین مسلمانان مأیوس شدند و در آن روز مسلمانان باید از خدا بترسند٬ و آنروزی که دین مسلمانان کامل شد و نعمت بر آنان تمام گشت٬ و روزی که خدا اسلام را بر مسلمین می پسندد؛ روزی است که مثلآ میته و خون و گوشت خوک و غیرها حرام شده است.

توضیح آنکه: در چهار جای از قرآن کریم مسأله محرمات اکل به میان آمده است٬ با یک شکل و یک سیاق و یک لحن٬ و در دنبال هر چهار مورد٬ موارد استثناء ذکر شده است٬ که کسانی که در اضطرار باشند و ضرورت ایجاب کند می توانند از این موارد محرمه استفاده کنند. فقط در اینجا بین جمله مستثنی منه که محرمات اکل بیان شده است و بین جمله استثنائیه٬ این آیات بدون ربط و بدون افاده معنی روشنی فاصله افتاده است؛ بطوریکه از قیاس سه آیه دیگر به اینجا خوب مسأله تغییر محل این آیه روشن می شود.

اما آن چهار جمله استثنائیه که بدنبال محرمات اکل ذکر شده است٬ بدین طریق است:

فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

 فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ

این٬ چهار جمله استثنائیه است که همانطور که ملاحظه می شود یک شکل و یک ساق وارد شده است.

 

و اولی از آن در سوره بقره بوده (آیه ۱۷۳) و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

 

و دومی از آن در سوره انعام است (آیه ۱۴۵) و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل:

قُل لاَّ أَجِدُ فِی مَا أُوْحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

 

و سومی آن در سوره نحل است (آیه ۱۱۵) و بدنبال این آیه است؛ بدین شکل:

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِیرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

 

و چهارمی از آن در سوره مائده است (آیه ۳)؛ بدین شکل:

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّیَةُ وَالنَّطِیحَةُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.

 

و همانطور که از تطبیق این آیات با یکدیگر ملاحظه می شود٬ مشاهده می گردد که در سه آیه اول پس از بیان محرمات اکل بلافاصله جمله استثنا را آورده و موارد استثنا را ذکر کرده است. و اما در این آیه با آنکه جمله استثنائیه همان جمله استثنائیه در سائر آیات است٬ و قاعدتآ باید بدنبال جمله مستثنی منه آورده شود و بلافاصله ذکر گردد٬ با جمله الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ بین جمله مستثنی منه و این جمله استثنائیه فاصله افتاده است. و بخوبی روشن است که این جمله را که راجع به ولایت است و دارای آن مفاد عالی و محتوای راقی است در اینجا قرار داده اند تا خلط مبحث شود٬ و مردم از فکرش بیفتند و بدنبال محتوا و مفادش نروند؛ و چنین توهم کنند که این آیه ولایت که دلالت بر اکمال دین و اتمام نعمت دارد و بواسطه آن٬ دیگر در اسلام کمبودی نیست و سزاوار است که خداوند به دین اسلام راضی باشد٬ راجع به مسائل عادی از قبیل مراوده با کفار و حلیت طعام آنها برای مسلمانها و حلیت طعام مسلمانها برای آنها و امثال ذللک می باشد.

 

و اما دومین مورد که تغییر محلش بسیار روشن است٬ آیه تطهیر؛ و آن در سوره احزاب است (آیه ۳۳):

 إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا

این آیه هم در جائی واقع شده که بهیچوجه مناسبتی با ما قبل و ما بعد خود ندارد. زیرا ما قبل آن راجع به زنهای رسول الله است٬ و ما بعد آن نیز راجع به زنهای رسول الله است؛ ولیکن این آیه با اینکه راجع به اهل بیت رسول خداست٬ در میان این آیات آورده شده است که امر مشتبه شود. و مجموعه آیات چنین است:

یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا*وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا*وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا.

در اینجا ذکری از اهل بیت نشده است تا بنحو خطاب٬ خداوند آنها را مخاطب قرار دهد و هر نوع پلیدی و رجسی را از آنان بزداید و تطهیر کند.

بلکه دو آیه است فقط درباره نساء النبی (زوجات رسول الله):

اول: آیه یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا.

دوم: بدنبال آن٬ آیه وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا*وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفًا خَبِیرًا.

تمام این آیات راجع به نِسَاء النَّبِیّ است٬ یعنی زنهای رسول خدا؛ و دستوراتی است که به آنها داده می شود٬ و ضمائر همه راجع به آنهاست؛ یعنی ضمیر جمع مخاطب مؤنث است مثل: لَسْتُنَّ٬ اتَّقَیْتُنَّ٬ تَخْضَعْنَ٬ قُلْنَ٬ قَرْنَ٬ بُیُوتِکُنَّ٬ تَبَرَّجْنَ٬ أَقِمْنَ٬ آتِینَ٬ أَطِعْنَ٬ اذْکُرْنَ. در وسط آیه دوم می بینیم که لحن خطاب تغییر می کند٬ و یک جمله نا مناسب راجع به اهل بیت رسول خدا وارد می شود بطوریکه ضمیر هایش جمع مخاطب مذکر است؛ مثل عَنکُمُ و یُطَهِّرَکُمْ ٬ و عینآ مانند وصله نا همواری است که بخوبی مشخص می سازد که ربطی به آیه قبل و بعد ندارد؛ و جای این خطاب در اینجا نیست. ولی در اینجا آورده اند٬ تا بواسطه ملابست٬ اذهان عامه را متوجه زوجات رسول الله بگردانند٬ و حسنه تطهیر و فقدان رجس را به آنها بچسبانند. و در نتیجه آیه دوم بواسطه ادخال این زیادی به صورت دو آیه در آمده است٬ و تا یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا را یک آیه و تا لَطِیفًا خَبِیرًا را آیه ای دیگر قرار داده٬ و مجموعآ آیات مربوط به نِسَاء النَّبِیّ را سه آیه کرده اند.» (پایان گفتار علامه طباطبائی قدس الله سره)

 

*در زمان ابوبکر که جنگ یمامه اتفاق افتاد و از قُرّاء قرآن در آن جنگ هفتاد نفر و یا چهارصد نفر کشته شدند٬ عمر نزد ابوبکر آمد و اصرار به جمع آوری قرآن نمود و گفت: قرآن امروزه فقط در سینه های قاریان قرآن است؛ اگر جنگ دیگری پیش آید و از قراء در آن جنگ کشته شوند دیگر قرآن از روی زمین برداشته می شود٬ و حتمآ باید قراء را جمع نموده و قرآن را تصحیف نمود؛ یعنی در مجلد قرار داده و در دفّتَیِْن نگهداری کرد. برای این امر زید بن ثابت را مأمور نوشتن قرآن نمودند؛ و بیست و پنج نفر از قراء مهاجرین و بیست و پنج نفر از قراء انصار را معین کردند که هر کس آیه ای از قرآن با دو شاهد عادل بیاورد آن آیه را بپذیرند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد