حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

حاصل اوقات

قدر وقت ار نشنـاسد دل و کاری نکند بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم (حافظ)

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

 

شهر من تبریز٬ شهری است که زمانی در محله های آن٬ قبل از وقت اذان صبح٬ حمامی ها٬ حمام را باز می کرده اند تا اگر کسی برای اقامه نماز شب احتیاج به غسل داشت به حمام آمده و امکان غسل کردن داشته باشد. برای من٬ آن روزگار٬ روزگار دوری است. من از وقتی چشم باز کردم٬ در خانه ها حمام و کلی امکانات ضروری دیگر مثل استخر و سونا و جکوزی هم وجود داشت! اما آنچه که از آن دورترم روزگاری است که آنهمه نماز شب خوان در یک شهر بوده. معلوم است که آن حمامی٬ کاسبی خوبی در آن وقت شب می کرده که زحمت حمام راه انداختن را در آن ساعت به خواب ترجیح می داده. اگر کسی در آن وقت شب مشتری به تعداد قابل توجه نداشته باشد معلوم است که در دکانش را باز نمی کند...تبریز شهری است که فقط در بازار آن حدود سی مسجد بزرگ و کوچک وجود دارد که فاصله هر مسجد از مسجد بعدی (در داخل بازار) دویست سیصد متر بیشتر نیست. در یکی از این مساجد که تصادفی برای نماز رفته بودم و یکی از مساجد بزرگ بازار بود از پیرمرد مسنی پرسیدم که مسجد به این بزرگی برای چه ساخته شده وقتی نماز جماعت آن پنج یا شش صف بیشتر ندارد؟ دم در ایستاده بودیم. با دست به چهارچوب در اشاره کرد و گفت: زمانی صف آخر نماز به اینجا می رسید و مردم برای نشستن پای منبر روی چهارچوب در می نشستند. حالا اینکه پای منبر چه می دادند که مردم می نشستند تا به آنها هم برسد٬ صحبت راجع به آنرا...این زمان بگذار تا وقت دگر...وسعت و تعدد این مساجد (داخل بازار تبریز) آنقدر است که به گمان بنده اگر کل مردم نماز خوان تبریز (در زمان ما) را برای یک وعده نماز٬ یکجا بیاورند بازار٬ چند تا بیشتر از این مساجد پر نشود! راستی که چقدر عامل بودن به اسلام برای ما جوانهایی که از بد حادثه در این روزگار بدنیا آمده ایم تعجب آور است. اگر سی مسجد که تقریبا به فاصله دویست سیصد متر از هم در داخل بازار قرار داردند در زمان ساخته شدنشان٬ نماز خوان نداشتند لابد ساخته نمی شدند خوب! نمی دانم جمعیت تبریز در زمانی که این مساجد ساخته می شده اند (بیش از صد سال پیش) چند نفر بوده و چند نفر نماز خوان بوده اند؟! یاد حرفی از مرحوم کافی٬ واعظ شهیر قبل از انقلاب در تهران (رحمة الله علیه) افتادم که می گفت: اول نماز خوانش را پیدا کنید بعد مسجد بسازید!! ...تبریز شهری است که چنانکه اهل تحقیق می گویند پانصد نفر از اولیاء و عرفای بالله در آن مدفونند که الحمد لله امروز محل دفن هیچکدام برای کسی معلوم نیست یا اگر کسی تحقیقی در این مورد انجام داده (کتاب روضه اطهار) در مورد محل دفنشان بعد از گفتن حدس خود نوشته «والله عالم!» ...الحمد لله امروز تبریز شهری است که وقتی عالمی از علمای ربانی آن٬ که علامه طباطبائی (رحمة الله علیه) در توصیه به شاگردان خود برای زیارت ایشان می فرموده: «اگر رجل الهی می خواهید بروید تبریز» از دنیا رفت٬ برای پرسیدن درباره او به محله شان رفتم. دریغ از یک نفر که در آن محله شخصی به آن نام را بشناسد. حتی شنیدم که برخی از اهل ایمان در تبریز در جستجوی ایشان به قم و مشهد و سایر جاها مسافرت کرده اند تا او را بیابند و به محضرش شرفیاب شوند!

زهره سازی خوش نمی سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مســـــتی میگســــــاران را چه شد

 (حافظ)

شهروند غیر مطیع!

چه باید کرد که ایمان به «شریعت وحی» با انکار «شریعت دهکده جهانی» ملازم است و اینچنین است که بقول شهید سید مرتضی آوینی: «ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم»!! 

زینت علی (ع)

 لقد عجبت من صبرک ملائکة السماء

(فرازی از زیارتنامه زینب کبری .سلام الله علیها.)

جلوات صبر:

(۱) مجلس ابن زیاد 

ابن زیاد با جسارت تمام و در برابر همگان٬ برای شکستن زینب کبری (س) خطاب به او می گوید: «کیف رأیت صنع الله باخیک واهل بیتک؟» (کار خدا را با برادر و اهل بیتت چگونه دیدی؟!) جمله ای که تاریخ از زینب (س) در پاسخ به این شماتت ابن زیاد ضبط کرده٬ جمله ای است که اوحدی از اولیاء و کاملین از عرفاء در مقام به زبان آوردن بوده اند... «ما رأیت الا جمیلاً »  

(۲) مجلس یزید

«لبوة الهاشمیة» (شیر زن هاشمى‏) از القاب زینب (س) است. او خطاب به یزید که در کاخ سبز دمشق به کرسی خلافت مسلمین تکیه زده و اهل بیت رسول خدا (ص) در بند اسارت اوست می گوید: اگر فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو واداشته بدان که «انی لأستصغر قدرک» (هرچه کردم این عبارت را ترجمه کنم طوریکه از صلابتی که در آن هست کم نشود نتوانستم. خودتان ترجمه کنید)

زینب را به معنی زینت پدر (زین أب) گفته اند. همین دو فراز از تاریخ در بیان اینکه چگونه زینب (س) زینت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است به گمان من کافی است. تا شما چه بفرمایید...